4,000 تومان
  • فروشنده : بانک تحقیق

  • کد فایل : 28621
  • فرمت فایل دانلودی : .doc
  • تعداد مشاهده : 8.4k

آخرین فایل ها

- بیشتر -

دانلود مقاله چهار کلید موفقیت

دانلود مقاله چهار کلید موفقیت

0 8.4k
دانلود مقاله چهار کلید موفقیت

با دانلود مقاله در مورد چهار کلید موفقیت در خدمت شما عزیزان هستیم.این مقاله چهار کلید موفقیت را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود مقاله چهار کلید موفقیت ادامه مطالب را بخوانید.

نام فایل:مقاله در مورد چهار کلید موفقیت

فرمت فایل:word و قابل ویرایش

تعداد صفحات فایل:29 صفحه

قسمتی از فایل:

 نرمان كازينز در كتاب جالبش » تشريح يك بيماري« داستان آموزنده‌اي درباره پابلو كاسالز موسيقيدان برزگ فرن بيستم تعريف مي‌كند. داستاني است از ايمان و تجديد حيات كه مي‌توان از آن درسها گرفت.

كازنيز، جريان ملاقتش با كاسالزرا كه كمي قبل از جشن تولد 90 سالگي وي انجام شده بود شرح مي دهد. مي‌گويد آن روز ديدن پيرمرد كه روزي تازه را آغاز مي كرد تا حدي دردناك بود. ضعف پيري و بيماري آرتريست طوري او را از پا درآورده بود كه براي پوشيدن لباس نياز به كمك داشت. با پاهائي لرزان، قامتي خميده و سري فروافتاده راه ميرفت. دستهايش ورم كرده و انگشتانش خشكيده بود. بسيار پير و يي اندازه خسته بنظر مي‌رسيد.

پيش از آنكه لب به غذا بزند به سمت پيانو براه افتاد. پيانو از جمله سازهائي بود كه در نواختن آن مهارت داشت. با دشواري بسيار خود را پشت صندلي پيانو جا داد. با تلاش و تقلاي فراوان انگشتان متورم و خشكيده‌اش را به سوي كلاويه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاي پيانو كشاند.

آنگاه گوئي معجزه‌‌‌اي رخ داد. كاسالز ناگهان و به تمامي در برابر چشمان حيرت زده كازينر دگرگون شد. حالت روحي نيرومندي پيدا كرد كه گوئي در جسم او نيز اثر بخشيد و شروع به حركت و نواختن كرد. سرعت و نرمش حركات بدن و انگشتانش چنان بود كه فقط از يك پيانيست جوان، سالم و قوي، با بدني نرم ساخته‌‌‌‌ بود. كازينز مي‌گويد » انگشتانش همجون شاخه درختي كه در برابر گرماي روحبخش خورشيد قرار گيرد به نرمي از هم باز شد و بطرف كليدها رفت. قامت خود را راست كرد. گوئي به راحتي نفس مي‌كشيد«  فكر نواختن پيانو،  روحي تازه به او داده بود كه جسمش را نيز زنده كرده‌‌ بود. ابتدا آهنگي از باخ را با ظرافت و مهارتي كم نظير نواخت. سپس به يكي از كنسرتوهاي برامس پرداخت. انگشتانش گوئي در روي كليدهاي پيانو با يكديگر به مسابقه برخاسته بودند. كازينز مي‌نويسد : »بدن او بكلي در موسيقي ذوب شده بود. ديگر از آن بدن خشك و چروكيده اثري نبود. بلكه نرم و شكوهمند و فارغ از بيماري آرتريت مي نمود.«  هنگامي كه از پشت پيانو برخاست بكلي با زمانيكه پشت پيانو نشست فرق داشت. قامتش كشيده‌تر و بلندتر بنظر مي‌آمد. از قدمهاي لرزانش اثري برحا نبود. بيدرنگ به سوي ميز صبحانه شتافت. با اشتها غذا خورد و آنگاه براي قدم به ساحل دريا رفت.

ما معمولاَ ايمان را بعنوان اعتقاد مذهبي يا گرايش به كيش معين، در نظر مي‌گيريم، كه در بسياري از موارد هم درست است. اما اساساَ ايمان عبارت از هر نوع اصل راهنما، باور يقين و يا گرايش است كه به زندگي معني بخشد و آنرا جهت دهد. محركهاي خارجي در اطراف ما فراوانند. اعتقادات و باورهاي ما، صافي‌هائي پيش ساخته و سازمان يافته اند كه ادراكات ما را از جهان بيروني تصحيح مي‌كنند. باورها، فرماندهي مغز را بعهده دارند. وقتي به درستي چيزي يقين داريم، گوئي به مغز خود فرماني صادر مي كنيم كه وقايع بيروني را به نحوي معين متصور سازد. كاسالز به موسيقي و هنر ايمان داشت. و اين چيزي بود كه به زندگي او زيبائي و نظم و اصالت داده بود. و چيزي بود كه مي توانست هرروز، معجزه‌اي تازه در زندگي او بيافريند. ايماني كه به قدرت فوق تصور هنر داشت، چنان نيروئي به او مي‌داد كه درك آن تا حدي دشوار است. ايمانش هرروز او را از پيرمردي خسته، به نابغه‌اي پرشور بدل مي‌ساخت. و اگر عميق‌تر بنگريم، به ايمانش زنده بود. 


4,000 تومان