امروز چهارشنبه , 07 آذر 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق دادشاه بلوچ
در اسفندماه سال ۱۳۴۵ خورشيدی ماموريت يافتم تا در سمت رئيس يكی از ادارات استان سيستان و بلوچستان به آن ديار كوچ كنم . بلافاصله رخت سفر بستم و به محل خدمتی جديد عزيمت نمودم .
پس از عزيمت به محل و انجام تحويل و تحول امور اداره و استقرار در شغل جديد ، بنا به اقتضای شغلی كه برعهده داشتم الزاما به منظور بازديد و سركشی امور محوله به نقاط مختلف استان از دشت و كوهستان گرفته تا دورترين و صعب العبورترين نقاط سفر می كردم . در اين رابطه با مردم محل تنگاتنگ در ارتباط بودم و گهگاه در اين سفرها شبها پس از انجام بازديدهای روزانه پای صحبت افراد محلی و پيرمردان بلوچ می نشستم و آنان با اشتياق فراوان داستانها از اتفاقاتی كه در منطقه بوقوع پيوسته بود برايم می گفتند .من هم كه پس از كار روزانه و نبودن سرگرمی ديگری در محل ، مشتاق شنيدن افسانه ها و اتفاقات و جنگ و ستيز های مردم محل بودم ، ساعت ها سرا پا گوش می شدم و به آنان فرصت می دادم تا آنچه را در خاطر دارند بازگو كنند . بياد داشتم ، كه در زمان تحصيل در دبيرستان دارالفنون تهران ، بين سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۶ خورشيدی روزنامه ها و راديو تهران از اتفاقات عمده ای كه در بلوچستان رُخ داده بود چيزها مینوشتند ، از جمله اينكه شخصی بنام دادشاه بلوچ ياغی شده و عده ای را بقتل رسانيده است .از جملة مقتولين نام دكتر كارول آمريكائی رئيس سازمان اصل چهار ترومن در ايران و همسر و همراهانش برده می شد كه دولت برای دستگيری و قلع و قمع دادشاه و دارو دسته اش قوای نظامی به محل اعزام داشته بود . از داستانهای محلی كه در آن شبهای تنهايی ، بارها و بارها بگوشم خوانده می شد ، يكی همين داستان شورش و عصيان دادشاه بلوچ بود . اين داستان هنوز در منطقه زبانزد مردم محل می بود و از افتخارات مردم بلوچ بشمار می آمد .