امروز شنبه , 10 آذر 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق درمورد فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی
با دانلود تحقیق در مورد فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد فقر و نابرابری در اقتصاد جهانی
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:18 صفحه
قسمتی از فایل:
مقاله پيش رو در پي آن است كه با نگاه به واقعيتهاي اقتصادي موجود در جهان و به كمك آمار و ارقام اقتصادي منتشر شده از سوي مراكز مختلف و تجزيه و تحليل آنها، ادعاي نظام سرمايهداري را مبني بر اين كه كاپيتاليسم تنها نظام كارا و قابل قبول در جهان است، به بوته نقد بكشاند.
چكيده: امروزه نظام سرمايهداري (كاپيتاليسم) يكه تاز ميدان اقتصاد جهان است و به كمك تبليغات گسترده سردمدارانش، خود را تنها نظام اقتصادي كارا و قابل قبول در جهان معرفي كرده است؛ به گونهاي كه كمتر كسي جرأت ميكند، سخن از ناكارايي و اشكالات ساختاري موجود در اين نظام، به ميان آورد. نظام سرمايهداري صدها سال قدمت دارد و هم اكنون تقريبا همه نقاط جهان را تحت سلطه خود درآورده است. سردمداران آن مدعياند كه اين نظام، قدرتمندترين موتور توليدي است كه تا به حال دنيا به خود ديده است. هم چنين ميگويند كه تواناييهاي اين نظام، براي تأمين استانداردهاي زندگي براي تمامي افراد روي زمين، منحصر به فرد است. چرا كه به قول برادفورد دلانگ ما در حال «حركت به سوي آرمان شهر» هستيم كه در آن، زندگي تمامي افراد، معادل زندگي سطح متوسط آمريكا خواهد بود. با توجه به مدت طولاني سيطره نظام سرمايهداري (كاپيتاليسم) و سر و صداي بي وقفه هوادارانش، خوب است تأملي در صحت ادعاي «حركت به سوي آرمان شهر» بكنيم. بگذاريد به سه چيز نظر بيفكنيم: ميزان فقر و نابرابري در كشورهاي كاپيتاليست ثروتمند از جمله آمريكا؛ ميزان فقر و نابرابري در كشورهاي فقير جهان؛ و شكاف بين كشورهاي بالا و پايين هرم سرمايهداري.
اغلب از آمريكا به عنوان كشوري ياد ميشود كه حاكميت در آن با طبقه متوسط است و يك فرد فقير ميتواند با اندك تلاشي خود را به سطح متوسط اقتصادي جامعه برساند. به اين مطلب، برابري فرصتهاي پيشرفت گفته ميشود. درك مفهوم «طبقه متوسط» يا «برابري فرصت» مشكل است؛ اما ميتوان متصور شد كه در چنين جامعهاي، نبايد فقر گسترده وجود داشته باشد و بايد مردم از رفاه اقتصادي مناسبي بهرهمند باشند. آمار فقر و نابرابري در توزيع درآمد و ثروت، اصلا با چنين ادعايي هم خواني ندارد. دولت مركزي آمريكا، ميزاني را به عنوان «خط فقر درآمدي» تعيين نموده است كه خانوادههايي كه زير اين ميزان قرار دارند، فقير محسوب ميشوند؛ و آن مقدار درآمدي است كه خانواده با كمتر از آن، به سختي ميتواند زندگي كند و هنگام مواجهه با بحرانهاي مالي، مانند بيماري فرزند يا آسيب ديدگي هنگام كار، با مشكل جدي روبهرو ميشود. ميزان رسمي خط فقر، معادل سه برابر حداقل ميزان هزينهي غذايي خانوار است كه توسط دپارتمان كشاورزي برآورد شده است و اين ميزان، با پيشفرضهاي غيرواقعي كه براي محاسبهاش در نظر گرفته شده، بسيار كمتر از ميزان واقعي است. به عنوان مثال، فرض شده است كه خانوار، مواد غذايي را به كمترين قيمت موجود در بازار خريداري ميكند و اين كه خانوار ميداند كه چگونه مغذيترين تركيب را از ارزانترين مواد غذايي تهيه نمايد. در سال 2002، اين ميزان براي هر فرد در هر روز 6/12 دلار بوده است. در سال 2002، 6/34 ميليون نفر يعني 1/12 درصد از كل جمعيت آمريكا زير خط فقر بودهاند. (اين ميزان در ميان سياهپوستان 24 درصد بوده است). در سال 2001، 2/35 درصد كودكان زير شش سال سياهپوست، در فقر زندگي ميكردند. اين ارقام با گذشت زمان، بالا و پايين ميشوند و حتي هنگامي كه از نظر مدافعان كاپيتاليسم وضعيت خوب است، باز اين ارقام بالا هستند و اگر تعريف واقعگرايانهتري از فقر ارائه دهيم ـ مثلاً بر اساس درآمد متوسط ـ ميزان فقر تا 17 درصد (در 1997) و بيش از 45 ميليون نفر بالا ميرود.